بازی کانال سکوت از آن دسته آثاری است که در کنار پیروی از فرمولهای آشنا و آزموده شده، سعی دارد با خلاقیتهایش، یک تجربه رضایتبخش و نسبتاً موفق را به کاربر ارائه دهد.
لکسیپ گیمز، یک استودیو بازیسازی ایرانی مستقل است که پیش از این با ساخت آثاری همچون بالهای تاریک و ریتبون، خصوصاً خود را به گیمرها در پلتفرم موبایل معرفی کرده بود. آخرین ساخته این استودیو پیش از کانال سکوت، اتاق تاریک (Dark Room) است. اتاق تاریک یک بازی در سبک اشاره و کلیک و معمایی بود. پیش از این نیز لکسیپ گیمز بالهای تاریک ۱ و ۲ را در این سبک ارائه داده بود و درواقع، اتاق تاریک نقطه اوج لکسیپ گیمز در ساخت آثار اینچنینی بود.
اگر اتاق تاریک را تجربه کرده باشید، میدانید که هسته اصلی بازی بر محوریت یافتن اشیاء و حل معماهای دشوار بازی، در یک محیط تاریک و مخوف جریان داشت. در کنار این موارد، لکسیپ گیمز در این سالها نشان داده است که به هیچوجه، علاقه به ساخت بازیهایی بدون داستانهای درگیرکننده و جذاب ندارد. درنتیجه با احتساب این موارد و البته موسیقی و صداگذاریهای خوب، لکسیپ گیمز توانسته بود آثار کم نقص و سرگرمکنندهای را به گیمرها ارائه دهد.
اما اکنون که حدوداً یک سال از انتشار اتاق تاریک میگذرد، لکسیپ گیمز، پا را فراتر نهاده و قصد دارد تا در کنار همه این موارد، با افزودن المانهای وحشتآفرین، یک تجربه نسبتاً متفاوت در سبک اولشخص ترسناک را برای کاربران به نمایش درآورد. آیا کانال سکوت همان چیزی بود که انتظارش را میکشیدیم؟ پاسخ به این سؤال، بله است. بهشخصه برای من، کانال سکوت حتی در برخی بخشها، بیشتر از انتظاراتی که میتوان از اولین تجربه یک استودیو در ساخت بازیهای اینچنینی داشت، ظاهر شد.
اما آیا کانال سکوت در مقایسه با بازیهای مشابهی که در حال حاضر در این سبک، شاهد آن هستیم نیز حرفی برای گفتن دارد؟ با گیمین همراه باشید تا به نقد و بررسی بازی کانال سکوت یا Silence Channel بپردازیم.
داستان کانال سکوت، دو خط داستانی را به یکدیگر متصل میکند
یکی از انتظاراتی که همواره از بازیهایی در سبک ماجراجویی میرود، داشتن یک ایده داستانی جذاب و روایت مناسب است؛ زیرا جدا از بحثهایی همچون گیم پلی و گرافیک و… داستان درگیرکننده از عواملی است که باعث میشود بازیباز، زمانش را صرف پی بردن به راز و رمزهای آن کند.
داستان کانال سکوت، از آن دسته داستانهایی است که در ابتدا بسیار کلیشهای بهنظر میرسد و این احساس را به شما منتقل میکند که درحال رویارویی با یک بازی با روایت سطحی هستید، یا بهتر است بگویم، فقط داستانی در بازی وجود دارد تا بازی فاقد داستان نباشد.
این حس به دلیل پیشنمایش داستانی بسیار آشنایی که بازی در ابتدا ارائه میدهد، منتقل میشود. مکانی مخوف که هرکس وارد آن شده و دیگر زنده برنگشته است! چیزی مشابه یک تونل وحشت که بدون دلیل وارد آن شده و از آن خارج میشوید؛ اما بازی در مدتزمانی کوتاه به شما نشان میدهد که داستان بازی به هیچوجه آنگونه که فکر میکردید، نیست.
ابتدا بیایید تا درباره همان پیشنمایش صحبت کنیم. داستان از جایی شروع میشود که در یک شب طوفانی در سال ۱۹۹۳ دو دختر جوان تصمیم میگیرند که در یک کلبه دورافتاده، شب را سپری کنند. آنها بدون توجه به شایعاتی که درباره کلبه گفته میشد، شب را در آنجا مانده و درواقع تبدیل به اولین قربانی این کلبه مخوف شدند؛ زیرا دو روز بعد، یکی از دخترها ۳۰۰ متر دورتر از کلبه درحالی که چیزی شبیه به موسیقی را زمزمه میکرد، پیدا شد و چند روز بعد نیز درحالی که از درختی بزرگ، دار زده شده بود، یافت شد.
در ادامه بازی تلاش میکند تا به شما ثابت کند که این مکان، واقعاً خطرناک است و داستان دیگری را درباره سه پسر دانشجو روایت میکند که پس از ورود به این کلبه، دیگر هیچگاه بازنگشتند.
بعد از مدتها تحقیقاتی که توسط جان مارتین، یک روزنامهنگار ۳۲ ساله صورت میگیرد، وی به این ماجرا علاقهمند شده و تصمیم میگیرد تا شخصاً به این مکان رفته و از اتفاقاتی که در آن جریان دارد، سردرآورد.
این پیشنمایشی است که پیش از شروع بازی برایتان روایت میشود و شما را از اتفاقات شومی که در این مکان رخ داده است، آگاه میکند. همانطور که پیش از این گفتم، این پیشنمایش و اطلاعاتی که در اختیارتان قرار میدهد، به هیچوجه نویدبخش یک داستان خوب و عمیق نیست، اما تنها کافی است چند دقیقه دیگر را به انجام بازی بپردازید تا متوجه شوید این کلبه مخوف، داستانهای بیشتر و عمیقتری را در خود گنجانده است.
با ورود به این کلبه و حتی لحظاتی قبل از ورود به آن، بازیسازان میخواهند تا خوف و ترسی را که با متن پیشنمایش بازی به وجود آوردهاند، با نمایش صحنهها و اتفاقاتی همچون متونی که از شما میخواهند پیش از اینکه دیر شود از این مکان خارج شوید، کامل کنند.
بازی از همان ابتدای بهدست گرفتن کنترل بازی، روایت اصلی خود را نیز شروع کرده و شما را با دو خط داستانی، یکی مربوط به شخصی به نام سارا صفوی و دیگری مربوط به عمارت اسپینرز ها آشنا میکند که در نگاه اول، هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما بازی به زیبایی تمام در طول روایت خود، این دو خط داستانی را به یکدیگر متصل میکند.
درست است که شما تنها وارد این کلبه متروکه شدهاید، اما همین کلبه متروکه، شما را به زمان و مکانهای دیگری میبرد تا بتواند روایت خود را با ترکیبی از متون و مکانهایی که در آن قرار میگیرید، بهطور کامل ارائه دهد و باید گفت در انجام این کار موفق نیز بوده است.
از نکات قابلتوجه در داستانسرایی این اثر، حق انتخاب مخاطب برای داشتن برداشتهای مختلف است؛ یعنی در قسمتهایی از داستان بازی، این شما هستید که میتوانید نسبت به برداشت ذهنی خود از نحوه روایت بازی، آن را در ذهن خود، بازسرایی کنید. البته ممکن است این موضوع، با بحث گنگ بودن داستان اشتباه گرفته شود، اما در کانال سکوت این موضوع به هیچوجه باعث گنگ یا غیرقابل فهم بودن داستان نمیشود و فقط ممکن است گاهی شما را به شک بیندازد که آیا متون را بهدرستی مطالعه کردهاید؟
کانال سکوت در طول مدتزمان گیم پلی خود، از طریق نامهها، اشخاص زیادی را به شما معرفی میکند که بهنظر هرکدام ماجرای خود را دارند؛ اما باید بگویم، بازی حتی در شخصیتپردازی اصلیترین کاراکترهایش نیز چندان خوب عمل نمیکند و این موضوع باعث میشود تا درنهایت و پس از به اتمام رساندن بازی، آن را بهسرعت از یاد ببرید.
بازی درنهایت نیز دارای دو پایان اصلی و مخفی است که هرکدام از آنها، آینده جان مارتین و ماجراجوییاش را به شما نمایش میدهند. باید گفت، پایانبندی کانال سکوت نیز به زیبایی طراحی شده و حتی نوید این را میدهد که در آینده، ماجراجوییهای کانال سکوت ادامه نیز پیدا کند.
گیم پلی کانال سکوت بیش از حد کوتاه است
در زمینهی گیم پلی باید بدانیم که درواقع با یک بازی ترسناک ماجراجویی طرف هستیم. بازیهایی در این سبک، راههای مختلفی برای ترساندن مخاطب دارند. گاهی این ترس بهصورت روانی بوده و ذهن شما را در تمام طول مدت گیم پلی بازی، در حالتی قرار میدهد که احساس ضعیف بودن و ترس درونیای در بازیباز ایجاد شود.
نمونه بارز اینگونه از ترسها را در آثاری همچون Silent Hill دیدهایم. نوع دیگری از ترس که امروزه نیز در بازیهای ترسناک از آن استفاده زیادی میشود، جامپ اسکرهایی هستند که با ورودشان شما را از روی صندلی به هوا پرتاب میکنند. نمونه اینگونه ترس را نیز در آثاری همچون P.T بهوفور دیدهایم که خصوصاً از نگاه کردن به پشت سرمان هراس داشتیم. در نوع دیگر نیز، بازیها از صحنههای خشونتآمیز برای ترساندن مخاطبشان استفاده میکنند. بازیهای زیادی را نیز میشناسیم که از همه این ترسها استفاده میکنند و حتی آرامترین لحظات در این بازیها نیز وحشتآور است.
میتوان گفت کانال سکوت از دو نوع این ترسها در بازی خود بهره برده است. اول از همه، بازی از همان ثانیههای ابتدایی شروعش، جامپ اسکرهایی را در برابر شما قرار میدهد که بعضی از آنها کاملاً غافلگیرانه و برخی نیز قابل پیشبینی است. خلاصه این را به شما بگویم که بعد از طی کردن دقایقی از کانال سکوت، انتظار این را داشته باشید که از هر کجا و هر سمت، یکی از ارواح و عناصر شوم بازی به سویتان هجوم آورده و میخکوبتان کنند.
اما بازی در استفاده از جامپ اسکرها زیادهروی نکرده و سعی میکند تا در مناسبترین زمان ممکن از آنها استفاده کند. همین استفاده مناسب از جامپ اسکرها نیز، باعث میشود تا نوع ترس دیگری از لحاظ روانی، پدید بیاید و نگذارد تا در هیچ جای بازی، احساس آرامش کنید. البته در کانال سکوت، این ترس روانی در حدی نیست که بتوان آن را با آثاری همچون Silent Hill مقایسه کرد.
جامپ اسکرهای بازی، در اکثر اوقات، درحال تبعیت از یک فرمول کلی هستند که از پیش، تعیینشده است، اما گاهی همین فرمولها، با خلاقیت سازندگانش ترکیب شده و باعث میشوند تا بیشتر از آن چیزی که فکرش را میکردید، غافلگیر شوید.
گیم پلی کانال سکوت نیز خالی از باگ نیست؛ اما بازی در کل مدتزمان تجربهاش تنها دارای دو باگ بود که البته میتوانند قدری به تجربه کلی بازی لطمه بزنند. این باگها مربوط به قسمت Inventory بازی و چراغقوهای میشود که در اختیار بازیباز قرار میگیرد.
در طول گیم پلی بازی، با ورود به مکانهای تاریک و تاریکتر، بازی یک چراغقوه در اختیارتان قرار میدهد که برای آن، باتری نیز به تعداد زیاد در بازی وجود دارد، اما گاهی اوقات، قرار دادن باتری در چراغقوه، دچار مشکل شده و آیکون چراغقوه روی آیتمهای دیگری همچون فندک قرار میگیرد و نمیتوانید باتری را جایگذاری کنید و درنتیجه مجبورید بدون چراغقوه در محیطهای بازی به جستجو بپردازید.
باگ دیگر بازی نیز در همین چراغقوه و بخش Inventory است که اجازه نمیدهد تا از طریق میانبرها (Shortcut) به لوازم در این بخش دسترسی داشته باشید. درکل، این را بگویم که در استفاده از چراغقوه، کمبود باتری و … هیچگونه چالشی وجود ندارد و حتی گاهی چراغقوه بهصورت خودکار روشن میشود و بدون استفاده از باتری تا پایان آن مرحله، برایتان روشن میماند!
در بخش بررسی داستان بازی، به این اشاره شد که بازی حتی در شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی، همچون سارا صفوی چندان خوب عمل نمیکند، اما پیش از اینکه به سراغ بُعد ماجراجویانه کانال سکوت بروم، میخواهم درباره موضوع دیگری صحبت کنم که باعث میشود بازیباز حس وحشتی که در طول گیم پلی آن را تجربه میکند، پس از به اتمام رساندن بازی، بهسادگی از یاد ببرد.
ازآنجایی که بازی بهخوبی از المانهایی همچون جامپ اسکر استفاده کرده و تا حدودی نیز در القای ترس روانی موفق ظاهر میشود، اصلیترین دلیل این اتفاق را میتوان گیم پلی بسیار کوتاه کانال سکوت دانست. گیم پلی بازی به حدی کوتاه است که اگر یک بازیباز حرفهای باشید و معماهای آن را بهسرعت حل کنید، بازی نمیتواند حتی سه ساعت از وقتتان را هم صرف خود کند. همین موضوع باعث میشود تا فضای بسیار مرموز و اتمسفر وحشتآور آن، بهسرعت از ذهن بازیباز حذف شود.
حال، بیایید تا درباره المانهای ماجراجویانه کانال سکوت صحبت کنیم. در این بُعد، بازی بهطورکلی دارای دو قسمت بسیار مهم است. در یکی از این قسمتها، شما باید به جستجو در محیط برای پیدا کردن اشیاء و یا راهنماهای موردنیاز بگردید. در بخش دیگر نیز باید به حل کردن معماهای بازی بپردازید. حضور هرکدام از این بخشها، باعث میشود که گیم پلی بسیار کوتاه بازی، برایتان محتوای زیادی داشته باشد.
در بخش جستجو کردن محیط و یافتن اشیاء، کار بسیار ساده است و تنها باید اشیاء موردنظر را پیدا کنید، آنها را بررسی کنید، اگر هم قابلیت برداشتن داشته باشد، آنها را برداشته و از طریق Inventory استفاده کرده یا پس از ترکیب با آیتمهای دیگر از آنها بهره ببرید.
پیش از انتشار کانال سکوت و حتی تا دقایقی بعد از تجربه آن، این احتمال را میدادم که معماهای بازی باعث شوند تا ریتم بازی بهمخورده و درنتیجه حس ترس در زمانی که به حل معما میپردازیم از بین برود.
اما معماهای بازی بسیار خلاقانه، متفاوت و به نحوی ساختهشدهاند که کاملاً با اتمسفر بازی همخوانی دارند. حتی گاهی این معماها با جامپ اسکرها و بخشهای دیگری در گیم پلی بازی، ترکیب میشود که همگی باعث میشوند تا معماها، یک نقطه عطف در ساخته جدید لکسیپ گیمز باشند.
معماهای بازی به شکل خلاقانهای حل میشوند و هرکدام نیز از یک فرمول متفاوت تبعیت میکنند. برخی معماها به پیدا کردن رمز و جایگذاری آن در قفل درها و گنجینهها ختم میشوند، اما حتی این معماها نیز راههای خلاقانه و متفاوتی را تا رسیدن به رمزها طی میکنند. بخش دیگری از معماها نیز از ابتدا تا انتها بیشباهت به معماهای دیگر هستند، مانند مسیر مارپیچی که باید راه درست را در آن از طریق نقشه پیدا کنید.
محیطهای بعضاً تاریک کانال سکوت، صحیح و باجزئیات طراحی شدهاند
از یک بازی در سبک وحشت، نمیتوان انتظار چندانی در زمینهی گرافیکی داشت، زیرا در اینگونه بازیها، اکثر مدتزمان گیم پلی در محیطهای تاریک و خالی از نور، سپری میشود و در بهترین حالت، یک چراغقوه در اختیارداریم که روشنی چندانی برایمان به همراه نمیآورد.
کانال سکوت نیز از این قاعده مستثنا نیست، اما قصد سازندگان برای ساخت محیطهای باکیفیت، باجزئیات و بدون ضعفهای گرافیکی، باعث میشود چه در محیطهای روشن و چه در محیطهای تاریک، این احساس که بازی از لحاظ گرافیکی در سطح پایینی قرار دارد به مخاطب منتقل نشود.
علاوه بر این در کانال سکوت، محیطهای زیادی وجود دارند که کاملاً روشن بوده و یا از حداقل نور لازم برخوردارند و میتوان در آنها، بهوضوح کیفیت بازی از منظر گرافیکی را مشاهده کرد.
در اوایل نقد و بررسی به این اشاره شد که بر اساس داستان و روایت بازی، بازیباز قرار است از طریق همین کلبه مخوف به مکانهای ترسناک و پررمزوراز دیگری راه پیدا کند؛ زیرا سازندگان تصمیم گرفتهاند تا علاوه بر روایت بازی از طریق متون، شما را به مکانهایی مرتبط کند که اتفاقات داستان در این محیطها جریان داشتهاند. به همین دلیل است که گاهی شما را به بخشهایی از عمارت اسپینرز ها برده و حتی گاهی شما را به یک تیمارستان میبرد و همه این محیطها نیز دارای جزئیات زیادی هستند.
آزمون دیگری که کانال سکوت از آن سربلند بیرون آمده، نورپردازی این اثر است که کاملاً مناسب و مطابق با یک اثر در سبک وحشت طراحی شده است. حتی میتوان گفت نورپردازی بازی، در بعضی اوقات، باعث ایجاد حس ترس و ایجاد اتمسفر مناسب نیز میشود.
موسیقی و صداگذاری، حرفی برای گفتن نمیگذارند
اغراق نکردهایم که اگر بگوییم موسیقی و صداگذاری کانال سکوت، برجستهترین نقطه قوت آن است. در بازیهای موجود در سبک وحشت، همواره صداگذاری و موسیقی، موضوعی است که اگر بهخوبی پیادهسازی نشود، نتیجه نهایی نیمی از قدرت وحشتآفرینی خود را از دست میدهد.
اما لکسیپ گیمز، بهخوبی به این موضوع واقف است و اگر قصد تجربه کانال سکوت را دارید، باید خود را برای شنیدن بهترین و وحشتآورترین موسیقیها و مناسبترین و بجاترین صداگذاریها در دنیای بازیهای ویدئویی، آماده کنید.
موسیقی بازی برای هر محیط و هر شرایط و اتمسفری، متفاوت بوده و در لحظه به لحظه بازی، به شما میگوید که در چه محیط خطرناک، مرموز و دیوانه کنندهای حضور دارید.
از منظر صداگذاری نیز میتوان، برجستهترین عاملی که جامپ اسکرهای بازی را میخکوبکننده کرده و به محیطهای آن جان میبخشد، همین صداگذاری مناسب و بجا است که گاهی شما را برای رخدادهای شوم بازی، آماده کرده و گاهی نیز به بهترین شکل، غافلگیرتان میکند.
هرچقدر هم از زیباییهای موسیقی و صداگذاری کانال سکوت صحبت کنیم، کم گفتهایم.
کانال سکوت - ۷
۷
امتیاز گیمین
کانال سکوت، گرچه یک قدم روبهجلو محسوب شده و اثری است که میتواند لحظات وحشتآور تکرار نشدنیای را برای بازیباز خلق کند، اما به دلیل گیم پلی کوتاه و شخصیتپردازی ضعیف، در تبدیل شدن به یک اثر که تا مدتها ذهن بازیباز را درگیر کند، ناتوان است. لکسیپ گیمز، تلاش کرده است تا در کانال سکوت، علاوه بر پیادهسازی هر آنچه در طراحی آن مهارت دارد، تجربههای جدیدی نیز آموخته و از آن برای ساخت آثار آینده بهره ببرد.
نقاط قوت:
+ایده داستانی خوب و روایت درگیرکننده
+خلق لحظات میخکوبکننده عالی
+اتمسفر مناسب
+معماهای خلاقانه
+محیطهای متفاوت و باجزئیات
+صداگذاری و موسیقی عالی
نقاط ضعف:
-شخصیتپردازی ضعیف
-گیم پلی بسیار کوتاه
-برخی باگها در بخش Inventory و مشکلاتی در قسمت چراغقوه
بابا این همه خوب بازی رو گفتید حیفه خدایی بخاطر دوتا اشکال بهش ۷ بدید. حداقل ۷.۵ یا ۷.۹ میدادید
ولی خدایی دلمون واسه یه نقد و بررسی از گیمین تنگ شده بود دمتون گرم
نقطه ضعف داریم تا نقطه ضعف. برخی نقاط ضعف مثل همین مشکل کوتاه بودن گیم پلی یا شخصیت پردازی ضعیف، توی بازی بیشتر به چشم میان و حضورشون باعث میشه تا بازیباز لذت کافی رو از بازی نبره و ضربه سنگین تری به نتیجه نهایی میزنن.
بسیار عالی. نقد زیبا و مناسبی بود. باگ هایی که اشاره فرمودید قطعا برطرف میشه (البته مورد چراغ قوه برطرف شده در آخرین بروزرسانی) و امیدواریم در پروژه های آینده بتونیم بازی هایی با گیم پلی زمانی بیشتر و شخصیت پردازی قوی تر تولید کنیم. ممنون از شما. موفق باشید
با تشکر از توجهتون. من هم برای شما و استودیو لکسیپ گیمز آرزوی موفقیت روز افزون دارم.
ببخشید پلتفرم این بازی چیه ؟؟؟؟برای گوشی اومده یا برای pc اومده
پی سی: https://hayoola.com/game/2012?utm_source=gamian&utm_medium=all&utm_campaign=silence_chanl