داستان بازی Mafia 1 بدون شک یکی از بهیادماندنیترین داستانهای تاریخ بازیهای ویدیویی است. با گیمین و بازگویی کامل این داستان مافیایی همراه باشید.
در بازیهای ویدیویی، قطعاً یکی از مهمترین بخشها در هر بازی، داستان و همینطور روایت داستانی است که میتواند بازی را به یک اثر ماندگار تبدیل کند. تیم گیمین در همین راستا، قصد دارد تا در یکی دیگر از سری مقالات جدید فصل دوم، نگاهی کامل به داستانهای بازیهای ویدیویی داشته باشد.
سری بازی مافیا، حتی در بیکیفیتترین بازی این سری که نسخه سوم آن است، از لحاظ داستانی حرفی برای گفتن دارد و واقعاً کیفیت خوبی را ارائه میدهد. ما در اولین مقاله از این سری مقالات جدید فصل دوم، قصد داریم تا نگاهی کامل به داستان نسخه اول از این سری بازی دوستداشتنی داشته باشیم.
بازی Mafia 1 در سبک اکشن ماجرایی با دوربین سوم شخص است که در سال ٢٠٠٢ برای کنسولهای نسل ششمی و رایانههای شخصی عرضه شد و توانست مورد تحسین منتقدان و بازیکنان قرار گیرد که حتی بعضیها این بازی را یکی از بهترین بازیهای تاریخ مینامند.
داستان بازی در شهر خیالی بهشت گمشده (Lost Heaven) در آمریکا جریان دارد که به دست مافیای ایتالیایی، به سرکردگی دو گروهی که به دست Don Salieri و Morello است، اداره میشود.
حالا در این شهر، مسافرکشی تقریباً فقیر به اسم Thomas Angelo با نام مستعار Tommy مثل همیشه بعد از روز کاری خود، برای استراحت کردن در کنار خیابان، پارک کرده و به سیگار خود پک میزند.
در همین حین، ناگهان صدای شلیک گلولهای میآید که خبر از درگیری میدهد. توماس، سیگارش از دستش میافتد و دو نفر بهزور که یک نفرشان تیر خورده است، میخواهند که تامی آنها را ابتدا از دست افراد Morello فراری دهد و سپس به بار Salieri ببرد.
بعد از تعقیب و گریزها و خسارت دیدن ماشین، بالاخره موقع آن رسیده است که Paulie و Sam (افراد Salieri) را به بار Salieri برساند. بعد از رسیدن، Paulie و Sam میگویند که از طرف Don Salieri برای تامی هدیهای دارند. این هدیه که بهعنوان خسارتهای ماشین به تامی داده شد، بیشتر از خرج خسارتهای ماشین بود.
حال به نظر میآید که هرچه که بوده، تمام شده است و دیگر طبق معمول، تامی میتواند به مسافرکشی خود برسد. پس از چند روز مسافرکشی، در نزدیکیهای بار Salieri، تامی منتظر مسافر نشسته است که ناگهان افراد Morello با چوب بیسبال به تامی و ماشینش حمله میکنند و قصد دارند که یک گوش مالی حسابی، بهعلت کمک کردن او به افراد Salieri بدهند.
همانطور که گفته شد، تامی در نزدیکی بار Salieri بود، پس بهترین راه این است که به سمت بار برود و پناه ببرد. بعد از تعقیب و گریز، شما به بار رسیدید و این بار نوبت Salieri بود که به شما کمک کند.
پس از اینکه این مسئله را افراد Salieri برای او تعریف کردند، قرار بر این شد که تامی به همراه Paulie به بار Morello بروند و ماشینهای او را نابود کند. این کار، هم برای تلافی کاری بود که افراد Morello با تاکسی تامی کرده بودند و هم برای اینکه تامی، خودی به Salieri نشان دهد بود.
تامی برای این کار، نیاز به یک سری وسایل و همینطور ماشین داشت. در اینجا بود که برای اولین بار با Vincenzo و Ralphie آشنا میشوید. Vincenzo مسئول فراهم کردن سلاحهای گروه Salieri بود و Ralphie مسئول فراهم کردن وسایل نقلیه برای این گروه بود.
ابتدا به دیدار Vincenzo میروید که برای نابود کردن ماشینها، وسایلی به شما بدهد که برای این کار، یک چوب بیسبال و چند کوکتل مولوتف میدهد. Ralphie هم یک ماشین خسته به شما میدهد.
حال که تمام وسایل جور شد، تامی و Paulie به سمت بار رفتند و تامی پس از نابود کردن ماشینها به بار Salieri برگشتند و پس از تحسین شدن توسط او، این بار در جلسهای بهصورت کامل با تمامی افراد و قوانین این گروه مافیایی آشنا میشود؛ چون دیگر تامی یک مسافرکش عادی نیست و عضو یکی از بزرگترین باندهای مافیایی آمریکا شده است.
توماس آنجلو دیگر آن مسافرکش عادی نیست!
بعد از جلسه معارفه، نوبت مأموریت بعدی تامی بود. این بار باید به چند مکان برود تا ماهیانه باند Salieri را بگیرد. تامی در این مأموریت، قرار بود فقط بهعنوان یک راننده باشد. یکی از این مکانها، هتلی در خارج از شهر بود که ماهیانه آنها چند ماه عقب افتاده بود. Paulie و Sam به این هتل میروند تا ماهیانه چند ماه عقب افتاده خود را دریافت کنند.
تامی هم پشت درب منتظر ایستاده بود و سیگار خود را میکشید تا Sam و Paulie بیایند، اما ناگهان با صدای شلیکی، Paulie از این هتل بیرون میآید و میگوید که باید Sam را نجات دهد.
تامی هم بعد از به خاک و خون کشیدن تمام افراد داخل این هتل، Sam را نجات داد و به بار Salieri بازگشت. تامی، حالا روز به روز داشت از آن آدم سالمی که آزارش حتی به یک مورچه هم نمیرسید، به یک گانگستر تمامعیار تبدیل میشد.
Salieri که اعتمادش به تامی روز به روز بیشتر میشد، مأموریت جدیدی را به تامی داد. قرار است یک مسابقه اتومبیلرانی برگزار شود و Salieri و دیگر افراد، روی یکی از ماشینها شرط بستهاند، ولی یک ماشینی وجود دارد که معروف به سریعترین ماشین دنیا است و اگر این ماشین وارد مسابقه شود، امکان قهرمانی ماشین افراد Salieri بسیار کم میشود.
مأموریت تامی این است که برود و این ماشین را بدون تصادف به Lucas Bertone یکی از مکانیکهای Salieri برساند و او ماشین را دستکاری کند. پس از اینکه این ماشین دستکاری شد، باید آن را به محل قبلی خودش بازگردانید.
تامی به بار Salieri برمیگردد، اما همه افراد به تماشای مسابقه رفتهاند. Frank دست راست Salieri با تامی تماس میگیرد و به او میگوید که راننده ماشین افراد Salieri به مشکل خورده است و تامی باید بجای آن راننده، پشت رُل بنشیند.
تامی، پس از مقاومت کردن، بالاخره قبول میکند و بهسختی میتواند نفر اول این مسابقه شود. حالا تامی هم برای Salieri عزیزتر شد و هم برای افراد او، چون توانستند با اول شدن در این مسابقه، پول هنگفتی را صاحب شوند.
یک شب که تامی در بار Salieri بود، رئیس بار به تامی میگوید که دیشب، زمانی که دخترش از بار میخواست به خانه برود، میان راه عدهای مزاحم دخترش Sara شدهاند و از تامی خواست تا همراه Sara برود تا مزاحمی برای او ایجاد نشود؛ اما در میان راه، عدهای مزاحم میشوند و تامی، کاملاً از خجالتشان درمیآید و سارا را نجات میدهد.
پس از زخمی شدن تامی و مداوای آن توسط سارا، به یکدیگر علاقهمند میشوند و چندی بعد با هم ازدواج میکنند.
روز بعد آن شب، تامی این مسئله را برای Salieri تعریف کرد و او بسیار از این مسئله عصبانی شد، از این رو، به Paulie و تامی، دستور داد که یک درسی به این اراذل و اوباش بدهند.
تامی به همراه Paulie که از این اتفاق، غیرتی شده بودند، به دنبال آدرس این اراذل رفتند و پس از پیدا کردنشان، دوباره تمام این اوباش را به خاک و خون کشیدند.
تامی مسافرکش، روز به روز کشتن افراد برایش آسانتر میشد
حال، پس از چندین و چند مأموریت کوچک و بزرگ، از رفتن به یک زندان متروکه با اسنایپر تا بمب کار گذاشتن در یک هتل و یک جنگ تمامعیار در یک پارکینگ، تامی مسافرکش شرافتمند را به یک گانگستر بیرحم تبدیل کرده بود که شاید ته دلش از کارهای خودش زیاد راضی نبود و هنوز آن حس شرافتمندانهاش را داشت، اما فارغ از اینکه جبر روزگار، او را به یکی از افراد مافیایی بزرگ آمریکا، تبدیل کرده بود.
بعد از این همه ماجراجویی، Salieri مأموریت جدیدی را برای تامی در نظر گرفته بود، مأموریتی که بوی خیانت میداد، خیانت کسی که سالیان سال بهعنوان دست راست Salieri کار میکرد.
Salieri از تامی خواست که او را درحالی که دارد از کشور خارج میشود، بکشد. تامی که از این کار زیاد راضی نبود، به انجام دادن این مأموریت رفت. او پس از دنبال کردن Frank و رسیدن به فرودگاه و کشتن افرادی که قصد داشتند Frank را اسکورت کنند، به Frank رسید، اما به او و خانوادهاش رحم کرد.
تامی، میدانست که اگر Salieri بفهمد به او رحم کرده است، ممکن است برایش بد تمام شود، ولی آن شرافتی که هنوز در او باقیمانده بود، باعث شد که به Frank و خانوادهاش رحم کند.
حال، نوبت به مأموریت بعدی تامی میرسد. یک مأموریت بزرگ، مأموریتی که در آن باید برادر Morello را بکشید. مأموریتی که بارها، بهعلت بدشانسی شکست خورده است.
این بدشانسیها خیلی عجیب بودهاند، از گیر کردن ماشه اسلحه تا قربانی شدن نامزد برادر Morello به خاطر سوار نشدنش در ماشین، همه اینها باعث شد تا Salieri تقریباً از Paulie و تامی ناامید شود و این مأموریت را به اشخاص دیگری بسپارد و تامی، تنها بهعنوان مراقب در صحنه عملیات، حضور داشته باشد؛ اما آنها هم ناشی گری درآوردند و جان خودشان را در ریل قطار از دست دادند.
حال این بار، نوبت تامی بود تا شبیه فیلم John Wick، یک تنه، یک کارخانه آدم را به خون بکشد و برادر Morello را به قتل برساند. حالا دیگر تامی، خودش یک جای خاص میان قلب Don Salieri باز کرده بود.
تامی حالا دیگر مهمترین فرد گروه Salieri شده بود
باز هم مأموریت، اما این بار مأموریتی مشکوک و بودار! تامی، Paulie و Sam این مثلث برمودای Salieri و کاربلدترین افراد Don مأموریت دارند که بروند به یک کارخانه سیگار و چند کارتن از این سیگارها را با خودشان بیاورند.
تامی و Paulie به این شک افتادهاند که آخر چرا باید چنین افراد مهمی، به این مأموریت مسخره فرستاده شوند، اما دیگر دستور Salieri بود، پس رفتند و کارتنها را آوردند. حال Paulie که به شک افتاده بود، به Sam و تامی، پیشنهادی داد که یکی از کارتنها را باز کنند تا از ماجرا سردربیاورند.
با اینکه Sam مخالف بود، اما Paulie این کار را کرد و متوجه شدند که در این کارتن، یک جعبه طلا وجود دارد. این موضوع باعث شد تا ککی را به جان Paulie و تامی بیندازد.
Paulie، تامی را به خانهاش دعوت کرد تا موضوعی را برایش مطرح کند. او به تامی پیشنهاد داد که بانکی را میشناسد که سیستم امنیتی زیاد خوبی ندارد و دزدی کردن از آن شدنی است، اما برای این کار نیاز به اسلحه و ماشین دارند، رفتن به پیش Vincenzo و Ralphie هم احمقانه است.
این بار برای ماشین به دیدار Lucas Bertone میرویم و برای اسلحه هم به یکی از دوستان Paulie سر میزنیم.
بعد از بهدست آوردن وسایل، حالا نوبت اصل ماجرا یعنی سرقت از بانک است. این سرقت با تمام سختیهایش، بهنظر بهخوبی پیش رفت و موفقیتآمیز بود و حال Paulie تمام پولها را به مکان امنی برده تا کمی زمان بگذرد.
تامی و Paulie فکر میکنند که این مسئله تمام شده است و فقط باید به فکر خرج کردن این همه پول باشند. چند روز بعد تامی به خانه Paulie میرود، ناگهان با صحنهای روبرو میشود که Paulie کشته شده و تمام پولها را بردهاند.
ناگهان تلفن خانه Paulie زنگ میخورد، تامی گوشی را برمیدارد، Sam است و از همه ماجرا خبر دارد و میگوید که Salieri این کار را کرده است و حالا دنبال تامی است، ولی Sam میگوید که میخواهد به تامی کمک کند و برای این کار باید به موزه شهر برود.
تامی که بهظاهر چارهای جز اعتماد به Sam نداشت، به محل قرار رفت، Sam دروغ گفته بود و هنوز از افراد Salieri بود و قصد کمک به تامی را نداشت.
حالا تامی و Sam در مقابل هم بودند، مثل یک دوئل شده بود، یکی باید پیروز این میدان میشد. پس از ماجراجوییهای بسیار، بالاخره فرد پیروز این میدان کسی نبود جز توماس آنجلو، مسافرکش سابق؛ تامی، Sam را میکشد و فرار میکند.
حال چندین سال گذشته است، تامیِ پا به سن گذاشته در کنار خانوادهاش، زندگی بهظاهر آرامی دارد. در مقابل خانهاش، در حال آب دادن چمنها است، انگار بعد از این همه گانگستری و خون و خونریزی، بالاخره به آن زندگی شرافتمندانهاش بازگشته تا اینکه دو نفر از ماشین پیاده میشوند و پس از گفتن آن جمله معروف، با شاتگان دولول، توماس آنجلوی دوستداشتنی را میکشند و این بود پایان زندگی مسافرکشی که به یکی از گانگسترهای بزرگ شهر تبدیل شده بود.
در این مقاله، بهعلت اینکه ممکن بود طولانی شود و باعث این شود که خواننده این مقاله خسته شود، بعضی از مراحل بازی Mafia 1 را بهصورت کامل توضیح ندادیم، با اینکه شاید تأثیر آنچنانی در کلیت بازی نداشت.
برای اینکه از جزئیات داستانی این بازی سردربیاورید، منتظر داستان بازی Mafia 2 باشید.
عالی بود
لطفا مافیا ۲ رو هم داستان کاملشو بذار
دستت درد نکنه
سلام مافیا ۲ الان نیومده